ولايت فقيه! از وجوب تا واقعيت.
تاملي در باب مباني نظري ولايت فقيه (2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رحيم مخكوك
قسمت اول اين بحث:
علماي حوزه اسلام را در تمام امور زندگي دنيوي و اخروي انسان صاحب نظر ميدانند. حديثي از امام جعفر صادق (ع) نيز اين گزاره را پشتيباني ميكند. با نگاهي به فقه شيعه كه خود بخش بزرگي از مذهب را تشكيل ميدهد و (از ديد برخي مسلمانان تمام مذهب را) متوجه ميشويم كه اسلام موجود به راستي در قسمت عمدهاي از زندگي دنيوي انسان نظر دارد. اما اين نكته متاسفانه باعث شده تا عدهاي و از جمله طرفداران نظريهي ولايت مطلقهي فقيه بپندارند كه اسلام در تمام امور صاحب نظريه است. به عبارت ديگر يك اشتباه بين اين دو گزارهي درست كه اسلام صاحب نظر هست و صاحب نظريه نيست باعث دردسرهاي زيادي شده است.
براي روشن شدن بحث اجازه بدهيد مثالي بزنيم:
آيا اسلام در الكترونيك صاحب نظر است؟ از جهاتي بله! مثلا اگر دستگاهي ساخته شود كه بتواند تمام مردم يك منطقه را با ارسال يك سري امواج قوي از خواب بيدار كند قطعا مصداق مردمآزاري است و نظر اسلام در مورد آن منفي خواهد بود. اما اين دليل نميشود كه چيزي به نام الكترونيك اسلامي داشته باشيم و به عبارت ديگر اسلام در الكترونيك صاحب نظريه نيست. اين وضع در مورد اقتصاد، سياست، علوم اجتماعي، مهندسي سيستمهاي اقتصادي و اجتماعي، مديريت، ستارهشناسي و تمامي ديگر شاخههاي علوم مدرن نيز برقرار است. ممكن است فردي مسلمان و يا حتي معمم در يكي از اين علوم متبحر باشد و يا حتي صاحب سبك و نظريه باشد ولي اين دليل نميشود كه نظر آن فرد نظر اسلام باشد و به عبارت ديگر نظر آن فرد با نظريات اسلام تناقضي ندارد و منطبق است اما مساوي نظر اسلام نيست و اين نظر از دل اسلام بيرون نيامده است. كشفيات جابربنحيان در شيمي و نظريات بوعليسينا در پزشكي و ابوريحان در جغرافيا از اين گونه نظريات هستند. همان گونه كه نظريهي پروفسور عبدالسلام نيز يك نظريهي اسلامي نيست. به اين ترتيب بايد روي اين نكته تاكيد جدي شود كه تركيباتي مثل اقتصاد اسلامي، سياست اسلامي و مديريت اسلامي به همان اندازه ناصواب است كه الكترونيك اسلامي و پزشكي اسلامي. به جاي آن ميتوان اين عبارت را به كار برد: نظر اسلام در مورد سياست يا اقتصاد و مانند آن.
مهمترين وظيفهي حكومت تامين شرايط براي معاش مردم (كار دنيا) و برقراري عدالت است. حتي اگر بخواهيم در يك جامعهي اسلامي با اكثريت مسلمان و حتي با حكومت اسلامي اين مهم را به انجام برسانيم كار هر قسمت و از جمله مديريت جامعه را بايد به دست كساني بسپريم كه در آن تخصص دارند. اعمال نظر اسلام (و نه عنوان جعلي نظريهي اسلام) در تمام اين موارد ممكن است و مصداق نظريهي ولايت فقيه است اما از همين نكته ميتوان دريافت كه محدودهي نظريهي ولايت فقيه در حد يك نظارت كلي و كاملا محدود و بهدور از امور اجرايي (حداكثر در امور قانونگذاري) بايد مطرح شود و تعميم آن در حد ولايت مطلقه مخل جريان صحيح مديريت جامعه است و جز به تخريب چهرهي دين و ارائهي نظريه و يا اجراي نظريات ديگران در حيطههاي كاملا غيرتخصصي از طرف نهاد دين منجر نميشود. اتفاقي كه متاسفانه در حال حاضر در جمهوري اسلامي شاهد آن هستيم.
در بخش سوم اين نوشتار را به پايان خواهم برد.